استادی می گفت کسی پرسید: چرا نمی توان خدا را دید؟ ظریفی آینه ای بزرگ به دستش داد و گفت چه می بینی؟ گفت: خودم را. ظریف آینه را گرفت و آن را شکست. آینه هزاران تکّه شد...تکّه هایی بسیار کوچک... ظریف این بار تکّه کوچکی از آینه شکسته را به دستش داد. دوباره پرسید: چه می بینی؟ گفت: هیچ. آن قدر آینه اش کوچک است که دیگر خودم را هم نمی بینم! ظریف گفت: اگر آینه دلت هم بزرگتر بود حتماً خدا را در آن می دیدی!
68361 بازدید
23 بازدید امروز
3 بازدید دیروز
58 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian