×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

گوش کن به حرفهای دل من ای خدا

× حرف دلتو به خدا بگو فقط اونه که خوب گوش میده و بهت کمک می کنه
×

آدرس وبلاگ من

my-god.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/faribagr

?????? ???? ?????? ???? ???? ?????? ??? ??? ????? ??????

عشق واقعی!

پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند . .
پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: "باید ازت عکسبرداری بشه تا مطمئن بشيم جائی از بدنت آسیب ديدگي يا شکستگی نداشته باشه "
پیرمرد غمگین شد، گفت خيلي عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست .
پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند :
او گفت : همسرم در خانه سالمندان است. هر روز صبح من به آنجا می روم و صبحانه را با او می خورم. امروز به حد كافي دير شده نمی خواهم تاخير من بيشتر شود !
يكي از پرستاران به او گفت : خودمان به او خبر می دهیم تا منتظرت نماند .
پیرمرد با اندوه ! گفت : خیلی متأسفم. او آلزایمر دارد . چیزی را متوجه نخواهد شد ! او حتی مرا هم نمی شناسد !
پرستار با حیرت گفت: وقتی که نمی داند شما چه کسی هستید، چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟
پیرمرد با صدایی گرفته ، به آرامی گفت: اما من که می دانم او چه کسی است !

عشق واقعی به این می گن بعضی ها یاد بگیرن

سه شنبه 30 فروردین 1390 - 8:58:10 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
× برای این پست نظرات ارسالی پس از تایید مدیر وبلاگ به نمایش در خواهند آمد
نظر ها

http://mori7.gegli.com

ارسال پيام

جمعه 9 اردیبهشت 1390   4:38:17 PM

یادمان باشد اگه خاطرمان تنها ماند

طلب عشق زهربی سروپایی نکنیم 

آخرین مطالب


سرنوشت...


داستان کوتاه ولی ....


در دلم بود که آدم شوم...


این روزگار...


می خواهم دلسنگ شوم...


داستان کوتاه و خواندنی اثبات عشق


من صبورم اما...


تنهایی...


من فکر توام...


من سنگم...


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

68341 بازدید

3 بازدید امروز

3 بازدید دیروز

38 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements