استادی می گفت کسی پرسید: چرا نمی توان خدا را دید؟ ظریفی آینه ای بزرگ به دستش داد و گفت چه می بینی؟ گفت: خودم را. ظریف آینه را گرفت و آن را شکست. آینه هزاران تکّه شد...تکّه هایی بسیار کوچک... ظریف این بار تکّه کوچکی از آینه شکسته را به دستش داد. دوباره پرسید: چه می بینی؟ گفت: هیچ. آن قدر آینه اش کوچک است که دیگر خودم را هم نمی بینم! ظریف گفت: اگر آینه دلت هم بزرگتر بود حتماً خدا را در آن می دیدی!
68559 بازدید
32 بازدید امروز
79 بازدید دیروز
126 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian