جان میدهم به گوشه زندان سرنوشت
سر را به تازیانه او خم نمی کنم!
افسوس بر دوروزه هستی نمی خورم
زاری براین سراچه ماتم نمی کنم.
با تازیانه های گرانبار جانگداز
پندارد آنکه روحِ مرا رام کرده است!
جان سختی ام نگر، که فریبم نداده است
این بندگی، که زندگیش نام کرده است!
بیمی به دل زمرگ ندارم، که زندگی
جز زهر غم نریخت شرابی به جام من.
گر من به تنگنای ملال آور حیات
آسوده یکنفس زده باشم حرام من!
تا دل به زندگی نسپارم،به صد فریب
می پوشم از کرشمۀ هستی نگاه را.
هر صبح و شب چهره نهان می کنم به اشک
تا ننگرم تبسم خورشیدو ماه را !
ای سرنوشت، ازتو کجا می توان گریخت؟
من راهِ آشیان خود از یاد برده ام.
یکدم مرا به گوشۀ راحت مرا رها مکن
با من تلاش کن که بدانم نمرده ام!
ای سرنوشت مرد نبردت منم بیا !
زخمی دگر بزن که نیافتاده ام هنوز.
شادم از این شکنجه خدا را،مکن دریغ
روح مرا در آتشِ بیداد خود بسوز!
ای سرنوشت، هستی من در نبرد توست
بر من ببخش زندگی جاودانه را !
منشین که دست مرگ زبندم رها کند.
محکم بزن به شانه من تازیانه را
جان میدهم به گوشه زندان سرنوشت
هیچکس نیست به ساحل پیدا
هر در که گشودم درِ رسوایی بود
هر ره که سپردم ره شیدایی بود
صد حار پی گلی تحمل کردم
افسوس که آن هم گل تنهایی بود
کاسب کهنه کار من، باز بساط میکنی؟
عشق حراج میکنی؟
قلب اجاره میدهی؟
جنس دلت به شهر ما،خوب فروش میکند
نرخ خریدنت مرا ، خانه به دوش میکند
يارت شوم ، يارت شوم ، هر چند آزارم کني
نازت کشم ، نازت کشم ، گر در جهان خوارم کني
بر من پسندي گر منم ، دل را نسازم غرق غم
باشد شفا بخش دلم ، کز عشق بيمارم کني
گر رانيم از کوي خود ، ور باز خواني سوي خود
با قهر و مهرت خوشدلم کز عشق بيمارم کني
من طاير پر بسته ام ، در کنج غم بنشسته ام
من گر قفس بشکسته ام ، تا خود گرفتارم کني
من عاشق دلداده ام ، بهر بلا آماده ام
يار من دلداده شو ، تا با بلا يارم کني
ما را چو کردي امتحان ، ناچار گردي مهربان
رحم آخر اي آرام جان ، بر اين دل زارم کني
گر حال دشنامم دهي ، روز دگر جانم دهي
کامم دهي ، کامم دهي ، الطاف بسيارم کني
هجرش دهم ، زجرش دهم ، خوارش کنم ، زارش کنم
از بوسه هاي آتشين ، وز خنده هاي دلنشين
صد شعله در جانش زنم ، صد فتنه در کارش کنم
در پيش چشمش ساغري ، گيرم ز دست دلبري
از رشک آزارش دهم ، وز غصه بيمارش کنم
بندي به پايش افکنم ، گويم خداوندش منم
چون بنده در سوداي زر ، کالاي بازارش کنم
گويد ميفزا قهر خود ، گويم بخواهم مهر خود
گويد که کمتر کن جفا ، گويم که بسيارش کنم
هر شامگه در خانه اي ، چابکتر از پروانه اي
رقصم بر بيگانه اي ، وز خويش بيزارش کنم
چون بينم آن شيداي من ، فارغ شد از احوال من
منزل کنم در کوي او ، باشد که ديدارش کنم
عشق تو به تار و پود جانم بسته است
بی روی تو درهای جهانم بسته است
از دست تو خواهم که برآرم فریاد
در پیش نگاه تو زبانم بسته است
روزهایی که بی تو می گذرد
گرچه با یاد توست ثانیه هاش
آرزو باز میکشد فریاد
در کنار تو می گذشت ای کاش...
عالي بود مرسي
نیاز نیست انسان بزرگی باشیم ...
" انسان بودن " خود ، نهایت بزرگی است .
می توان ساده بود ولی انسان بود
به همین سادگی ...
زيبا بود مرسي
تا كه جان دارم و از سينه برآيد نفسم
سلام از نوشته هات می شود لذت برد می توان تا بلندای احساس رفت.
جام می و خون دل هریک به کسی دادند - در دایره قسمت اوضاع به چنین باشد . ارادتمند سعید
salam azizam vagean ziba bood delam ham badjoor gerefte bood kheyli hal dad merci barat arezooye movafagiyat mikonam dar tamame marahele zendegit
???? ?? ?????? ???? ????? ?? ???? ????? ??? ???? ????? ?? ???? ?????
دلمــان خـوش اســت که می نويســيم
و ديگــران می خـواننــد
و عــده ای می گـوينــد
آه چـه زيبــا و بعضــی اشـک می ريــزند
و بعضــی مـی خنــدنـد
دلمــان خـوش اســت
به لــذت هــای کــوتـاه
به دروغ هــايی که از راســت
بـودن قشنــگ تـرند
به اينکــه کســی برايمــان دل بســوزاند
يـا کســی عاشقمــان شــود
با شــاخه گلی دل می بنــديـم
و با جملــه ای دل می کــنيم
دلمــان خـوش می شــود
به بـرآوردن خـواهشــی و چشــيدن لـذتـی
و وقــتی چيـــزی مـطابـق مــیل مــا نبــود
چقـــدر راحـت لگـــد می زنيـــم
و چــه ســــاده می شـکــنيم
همــــه چيـــز را...
هركي دلتو شكست صداشو در نيار.... يه روز دلش ميشكنه صداش در مياد
دلم تنگ است برای لبانی که هیچوقت نبوسیدمشان ......دلم
تنگ است برای دستهایی که هرگز در آغوشم نگرفت ...دلم تنگ
است برای حرفهایی که هرگز زده نشدند ....دلم تنگ است برای یکی که نیست
درود بر آجی مریم خودم.مرسی که یادم میکنی.آجی گیر امتحانات دانشگاه بودم.چرا کم میای گوهر؟
پرواز با تو باید
گر پر سکسته در باد،آغاز هر کجا شد،پایان هرکجا باد
می بخشم کسانی را که هرچه میخواستند با دلم و با احساساتم کردند و مرا در دوردست خودم تنها گذاشتند و من امروز به پایان خود نزدیکم
پروردگارا.....به من بیاموز که در این فرصت حیاتم آهی نکشم برای کسانی که دلم را شکستند...ء
68380 بازدید
42 بازدید امروز
3 بازدید دیروز
77 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian